اسم های ایرانی که به حرف ی ختم میشن
آبرلی
آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومندآتاباللی
یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندامآتابای
آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایرانآتاگلدی
پدر آمد، پدر بزرگ آمد.آتری
آذرآتلی
سواره، صاحب اسب، اسب سوارآتیجی
تیر انداز ماهرآدلی
ریشه ترکی ، تلفظآدی
امین تر، امانت دار ترآذراوغلی
پسر آذر بایجانآراستی
نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماهآرمیتی
فروتنی و پاکی و محبتآشتی
مهر و دوستی، یکرنگیآنالی
(ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارندهی محبت؛ 2...آیلی
(ترکی) مهتاب.اُکتای
نام پسر چنگیز؛ در ترکمنی به معنی نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش.احمدعلی
(عربی) نامی مرکب، ( احمد و علی.اختای
همانند نیزه، تیزاشااونی
زن پاک و راستاشوروی
از نام های برگزیدهاکتای
ریشه مغولی ، معنیال آی
(ترکی) 1- ماه ایل؛ 2- (به مجاز) زیباروی ایل.امیدعلی
(فارسی ـ عربی) امید داشتن به لطف علی (منظور امام علی (ع)).امیر علی
امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و تواناامیرعلی
(عربی) امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا.امیرمجتبی
(عربی) 1- از نامهای مرکب، ا امیر و مجتبی؛ 2- امیر و پادشاه برگزیده و ...امیرمرتضی
(عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و مرتضی.امیرمصطفی
(عربی) امیر و پادشاه برگزیده شده، حاکم انتخاب شده.امیرمهدی
امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیدهامیرهادی
(عربی) از نامهای مرکب، ) امیر و هادی.امین علی
(عربی) 1- بلند قدر و بزرگ و شریف, درستکار و امانتدار؛ 2- علیِ درستکار ...امین مهدی
(عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است.انسی
(عربی ـ فارسی) ( اِنس = انسان، بشر + ی (پسوند نسبت))، 1- مربوط به انس،...بِهی
(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیکبختی، سعادت....بارلی
بالی
(ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.بامی
درخشان، لقب شهر بلخبدری
(عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ ...بمانی
نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.بنت الهدی
(عربی) دختر هدایت شده.
آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومندآتاباللی
یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندامآتابای
آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایرانآتاگلدی
پدر آمد، پدر بزرگ آمد.آتری
آذرآتلی
سواره، صاحب اسب، اسب سوارآتیجی
تیر انداز ماهرآدلی
ریشه ترکی ، تلفظآدی
امین تر، امانت دار ترآذراوغلی
پسر آذر بایجانآراستی
نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماهآرمیتی
فروتنی و پاکی و محبتآشتی
مهر و دوستی، یکرنگیآنالی
(ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارندهی محبت؛ 2...آیلی
(ترکی) مهتاب.اُکتای
نام پسر چنگیز؛ در ترکمنی به معنی نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش.احمدعلی
(عربی) نامی مرکب، ( احمد و علی.اختای
همانند نیزه، تیزاشااونی
زن پاک و راستاشوروی
از نام های برگزیدهاکتای
ریشه مغولی ، معنیال آی
(ترکی) 1- ماه ایل؛ 2- (به مجاز) زیباروی ایل.امیدعلی
(فارسی ـ عربی) امید داشتن به لطف علی (منظور امام علی (ع)).امیر علی
امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و تواناامیرعلی
(عربی) امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا.امیرمجتبی
(عربی) 1- از نامهای مرکب، ا امیر و مجتبی؛ 2- امیر و پادشاه برگزیده و ...امیرمرتضی
(عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و مرتضی.امیرمصطفی
(عربی) امیر و پادشاه برگزیده شده، حاکم انتخاب شده.امیرمهدی
امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیدهامیرهادی
(عربی) از نامهای مرکب، ) امیر و هادی.امین علی
(عربی) 1- بلند قدر و بزرگ و شریف, درستکار و امانتدار؛ 2- علیِ درستکار ...امین مهدی
(عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است.انسی
(عربی ـ فارسی) ( اِنس = انسان، بشر + ی (پسوند نسبت))، 1- مربوط به انس،...بِهی
(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیکبختی، سعادت....بارلی
بالی
(ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.بامی
درخشان، لقب شهر بلخبدری
(عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ ...بمانی
نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.بنت الهدی
(عربی) دختر هدایت شده.