اسم های ایرانی که به یه ختم میشن
آتیه
(عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی د...آسیه
(عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) ...آنیه
(عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژه‌های قرآنی.آیه
(عربی) 1- نشانه، نشان، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن...باقیه
(عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ ...بدریه
(عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایرهی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم +...برزویه
نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسروبویه
آرزوبهیه
(عربی) 1- تابان، روشن؛ 2- فاخر، شکوه‌مند.پویه
1- فرایند؛ 2- (در قدیم) حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن.پیرایه
آراسته، آرایشحِلیه
(عربی) 1- (در قدیم) زینت، پیرایه، زیور؛ 2- (به مجاز) مشخصات صورت و اند...حُریه
(عربی) (=حُره)، حُره.حانیه
مهربان، دلسوزحریه
حُرهحسنیه
نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکوحلیه
زینت، پیرایه، زیور؛ مشخصات صورت و اندامحوریه
زن سفید پوست و زیباروی.دادپویه
از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیواندریه
(عربی ـ فارسی) (دُر + ایه (پسوند نسبت))، مانند دُر، درخشان، روشن.ذُریه
(عربی) فرزندان، فرزند، نسل.ذکیه
(عربی) (مؤنث ذکیّ) به معنای تیز هوش و با هوش، زن تیز خاطر.راضیه
(عربی) 1- پسندیده؛ 2- خوش؛ 3- خشنود؛ 4- (اَعلام) از القاب فاطمه زهرا(س...راویه
(عربی) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.رضیه
(عربی) (مؤنث رضی)، ( رضی. 1-رقیه
(عربی) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلا...زاکیه
نیکو، پاکیزهزکیه
مؤنث زکی، پاک، طاهر، پارساساریه
(عربی) 1- ابری که در شب آید؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دختران امام موسی ک...سامیه
(عربی) (مؤنث سامی)، (در قدیم) بلند. + ( سامی. 1-سایه
تاریکی نسبی، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی.سعدیه
(عربی) (سعد + ایّه/iyyeـ/ (پسوند نسب))، 1- منسوب به سعد، سعد. 1- ؛ ...سمیه
(اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.سنیه
(عربی) عالی، خوب.شادیه
منسوب به شادیشیرویه
(اَعلام) (در شاهنامه) 1) پهلوان ایرانی، پسر بیژن، که با چند پهلوان دیگ...صبریه
(عربی) (صبر + ایه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و ...صبیه
(عربی) به گونه احترام آمیز به معنی دختر (فرزند).صفیه
(عربی) 1- (مؤنث صفی)،( صفی. 1- ، 2- و 3- ؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از ...صوفیه
(عربی) 1- (در تصوف) پیروان طریقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه؛ 2- (اَ...
(عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی د...آسیه
(عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) ...آنیه
(عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژه‌های قرآنی.آیه
(عربی) 1- نشانه، نشان، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن...باقیه
(عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ ...بدریه
(عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایرهی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم +...برزویه
نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسروبویه
آرزوبهیه
(عربی) 1- تابان، روشن؛ 2- فاخر، شکوه‌مند.پویه
1- فرایند؛ 2- (در قدیم) حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن.پیرایه
آراسته، آرایشحِلیه
(عربی) 1- (در قدیم) زینت، پیرایه، زیور؛ 2- (به مجاز) مشخصات صورت و اند...حُریه
(عربی) (=حُره)، حُره.حانیه
مهربان، دلسوزحریه
حُرهحسنیه
نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکوحلیه
زینت، پیرایه، زیور؛ مشخصات صورت و اندامحوریه
زن سفید پوست و زیباروی.دادپویه
از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیواندریه
(عربی ـ فارسی) (دُر + ایه (پسوند نسبت))، مانند دُر، درخشان، روشن.ذُریه
(عربی) فرزندان، فرزند، نسل.ذکیه
(عربی) (مؤنث ذکیّ) به معنای تیز هوش و با هوش، زن تیز خاطر.راضیه
(عربی) 1- پسندیده؛ 2- خوش؛ 3- خشنود؛ 4- (اَعلام) از القاب فاطمه زهرا(س...راویه
(عربی) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.رضیه
(عربی) (مؤنث رضی)، ( رضی. 1-رقیه
(عربی) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلا...زاکیه
نیکو، پاکیزهزکیه
مؤنث زکی، پاک، طاهر، پارساساریه
(عربی) 1- ابری که در شب آید؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دختران امام موسی ک...سامیه
(عربی) (مؤنث سامی)، (در قدیم) بلند. + ( سامی. 1-سایه
تاریکی نسبی، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی.سعدیه
(عربی) (سعد + ایّه/iyyeـ/ (پسوند نسب))، 1- منسوب به سعد، سعد. 1- ؛ ...سمیه
(اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.سنیه
(عربی) عالی، خوب.شادیه
منسوب به شادیشیرویه
(اَعلام) (در شاهنامه) 1) پهلوان ایرانی، پسر بیژن، که با چند پهلوان دیگ...صبریه
(عربی) (صبر + ایه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و ...صبیه
(عربی) به گونه احترام آمیز به معنی دختر (فرزند).صفیه
(عربی) 1- (مؤنث صفی)،( صفی. 1- ، 2- و 3- ؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از ...صوفیه
(عربی) 1- (در تصوف) پیروان طریقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه؛ 2- (اَ...
