اسم های ایرانی که با من شروع میشن
منا
(عربی) امیدها، آرزوها، مقاصد.منال
(عربی) 1- (در قدیم) مال، دارایی، مِلک، ثروت؛ 2- درآمد، مداخل.منتظر
(عربی) 1- آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا ر...منزه
(عربی) 1- به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ 2- مبرا، بری، بی عیب.منصور
(عربی) 1- (در قدیم ) یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق؛ 2- (درحال...منصوره
(عربی) 1- (مؤنث منصور)، ( منصور 1- و2- ؛ 2-(اَعلام) شهر بندری، در شمال...منظر
(عربی) 1- آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ 2- جلوهی ظاهری هر شخ...منعم
(عربی) 1- (در قدیم) دارای مال و نعمت بسیار، ثروتمند، توانگر؛ 2- آن که ...منوچهر
پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادیمنور
(عربی) 1- روشن، درخشان، نورانی؛ 2- (به مجاز) روشن فکر.منوره
(عربی) (مؤنث مُنور)، ن مُنور.منوشفر
نام پدر منوچهر شاه پیشدادیمنیب
(عربی) (درقدیم) بازگشت کننده به سوی حق.منیبا
(عربی ـ فارسی) (منیب + ا (پسوند نسبت))، منسوب به منیب، ( منیب.منیر
(عربی) 1- ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر؛ 2- درخشا...منیره
(عربی) نورانی و روشن و درخشان و آشکار.منیژه
خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب

(عربی) امیدها، آرزوها، مقاصد.منال

(عربی) 1- (در قدیم) مال، دارایی، مِلک، ثروت؛ 2- درآمد، مداخل.منتظر

(عربی) 1- آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا ر...منزه

(عربی) 1- به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ 2- مبرا، بری، بی عیب.منصور

(عربی) 1- (در قدیم ) یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق؛ 2- (درحال...منصوره

(عربی) 1- (مؤنث منصور)، ( منصور 1- و2- ؛ 2-(اَعلام) شهر بندری، در شمال...منظر

(عربی) 1- آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ 2- جلوهی ظاهری هر شخ...منعم

(عربی) 1- (در قدیم) دارای مال و نعمت بسیار، ثروتمند، توانگر؛ 2- آن که ...منوچهر

پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادیمنور

(عربی) 1- روشن، درخشان، نورانی؛ 2- (به مجاز) روشن فکر.منوره

(عربی) (مؤنث مُنور)، ن مُنور.منوشفر

نام پدر منوچهر شاه پیشدادیمنیب

(عربی) (درقدیم) بازگشت کننده به سوی حق.منیبا

(عربی ـ فارسی) (منیب + ا (پسوند نسبت))، منسوب به منیب، ( منیب.منیر

(عربی) 1- ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر؛ 2- درخشا...منیره

(عربی) نورانی و روشن و درخشان و آشکار.منیژه

خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب