اسم های ایرانی که به یر ختم میشن
آرشاویر
1- مرد مقدس؛ مرد نرمنش؛ 2- (اَعلام) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شاید...اردشیر
نام پادشاه هخامنشی و ساسانیامیر
پادشاه، حاکم، حکمران، خان، خدیو، رئیس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شیخ، فرمانده، ملکبُرَیر
(عربی) (اَعلام) 1) یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسی...بشیر
مژده دهندهبصیر
بینابی نظیر
(فارسی ـ عربی) بیمانند، بیهمتا.جوانشیر
1- شیر جوان؛ 2- کنایه از جوان زورمند و دلیر.جهانگیر
نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایرانحریر
ابریشمخجیر
زیبا روی و پسندیدهدلپذیر
دلخواه، پسندیدهدلیر
1- (به مجاز) شجاع، دارای جرأت و جسارت؛ 2- (در قدیم) گستاخ، بی پروا.زَریر
دارنده جوشن زرینزَهیر
نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانیزامیر
آواززایر
(عربی) 1- آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ 2- (در قدیم) ...زبیر
(اَعلام) ابنعوام قریشی [قرناول هجری] از خویشاوندان و از صحابهی پیامب...زریر
1- تیز خاطر؛ 2- سبک روح؛ 3- نام گیاهی (اسپرک)؛ 4- (در اوستا) به معنی ز...زوپیر
یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابلزهیر
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانیسَریر
سَمیر
داستان پرداز، قصه گوسمیر
(عربی) داستان پرداز، قصه گو.شُبَیر
(تصغیر شبر)، 1- به معنی شیر کوچک؛ 2- (اَعلام) پیامبر اسلام(ص) امام حسی...شلیر
(= شَلیل)،1- میوهی خوشبو و گوارا و آبدار شبیه شفتالو و هلو؛ 2- درخت ای...شهمیر
(شه = شاه + میر = امیر)، 1- مخفف شاه امیر؛ 2- مقلوب شده ی امیرشاه؛ 3-...شهیر
معروف، نام آور، نامدارظهیر
پشتیبان، یاورعبیر
(عربی) (در قدیم) نوعی ماده ی خوش بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعف...غدیر
آبگیری است بین مکه و مدینهقدیر
توانا، قادر؛ از نامها و صفات خداوندکبیر
(عربی) 1- بزرگ در مقابلِ صغیر؛ 2- (در حقوق) ویژگی آن که به سن قانونی 1...کمانگیر
کماندار ماه منیر
(فارسی ـ عربی) 1- ماه درخشان و تابان؛ 2- (به مجاز) زیبارو.مجیر
(عربی) 1- (در قدیم) پناه دهنده، فریادرس؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3...محمدامیر
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و امیر.محمدبشیر
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و بشیر.محمدقدیر
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و قدیر.محمدنصیر
(عربی) 1- از نامهای مرکب، ا محمّد و نصیر؛ 2- (اَعلام) محمّدنصیر حسینی...

1- مرد مقدس؛ مرد نرمنش؛ 2- (اَعلام) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شاید...اردشیر

نام پادشاه هخامنشی و ساسانیامیر

پادشاه، حاکم، حکمران، خان، خدیو، رئیس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شیخ، فرمانده، ملکبُرَیر

(عربی) (اَعلام) 1) یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسی...بشیر

مژده دهندهبصیر

بینابی نظیر

(فارسی ـ عربی) بیمانند، بیهمتا.جوانشیر

1- شیر جوان؛ 2- کنایه از جوان زورمند و دلیر.جهانگیر

نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایرانحریر

ابریشمخجیر

زیبا روی و پسندیدهدلپذیر

دلخواه، پسندیدهدلیر

1- (به مجاز) شجاع، دارای جرأت و جسارت؛ 2- (در قدیم) گستاخ، بی پروا.زَریر

دارنده جوشن زرینزَهیر

نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانیزامیر

آواززایر

(عربی) 1- آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ 2- (در قدیم) ...زبیر

(اَعلام) ابنعوام قریشی [قرناول هجری] از خویشاوندان و از صحابهی پیامب...زریر

1- تیز خاطر؛ 2- سبک روح؛ 3- نام گیاهی (اسپرک)؛ 4- (در اوستا) به معنی ز...زوپیر

یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابلزهیر

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانیسَریر

سَمیر

داستان پرداز، قصه گوسمیر

(عربی) داستان پرداز، قصه گو.شُبَیر

(تصغیر شبر)، 1- به معنی شیر کوچک؛ 2- (اَعلام) پیامبر اسلام(ص) امام حسی...شلیر

(= شَلیل)،1- میوهی خوشبو و گوارا و آبدار شبیه شفتالو و هلو؛ 2- درخت ای...شهمیر

(شه = شاه + میر = امیر)، 1- مخفف شاه امیر؛ 2- مقلوب شده ی امیرشاه؛ 3-...شهیر

معروف، نام آور، نامدارظهیر

پشتیبان، یاورعبیر

(عربی) (در قدیم) نوعی ماده ی خوش بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعف...غدیر

آبگیری است بین مکه و مدینهقدیر

توانا، قادر؛ از نامها و صفات خداوندکبیر

(عربی) 1- بزرگ در مقابلِ صغیر؛ 2- (در حقوق) ویژگی آن که به سن قانونی 1...کمانگیر

کماندار ماه منیر

(فارسی ـ عربی) 1- ماه درخشان و تابان؛ 2- (به مجاز) زیبارو.مجیر

(عربی) 1- (در قدیم) پناه دهنده، فریادرس؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3...محمدامیر

(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و امیر.محمدبشیر

(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و بشیر.محمدقدیر

(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و قدیر.محمدنصیر

(عربی) 1- از نامهای مرکب، ا محمّد و نصیر؛ 2- (اَعلام) محمّدنصیر حسینی...