اسم های دخترونه ایرانی که با حرف ل شروع میشن
لَچَک
دستمال سه گوشلَنا
(عربی) نصیب و بهره.لَیِنا
(عربی) (مؤنث الین) 1- نرم تر؛ 2- (به مجاز) مهربان تر، خوشخوتر.لَیانا
(لیان + ا (پسوند نسبت))، منسوب به لیان، ب لَیان.1- ، 2- و 3-لَیلیا
1- شب؛ 2- (در عربی) لیل؛ 3- [هزاورش LYLYA (در پهلوی) shap (شب)].لاچین
(ترکی) شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری.لادبن
بوته گل، گلبنلادن
معرب از یونانی، گل زینتی به رنگ زرد، قرمز، یا نارنجیلاریسا
نام شهری در کنار دجلهلاله
گلی به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگونلاله چهر
آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد.لاله دخت
مرکب از لاله (گلی) + دخت (دختر)لاله رخ
لاله چهر، آن که چهره و صورتی سرخ و زیبا چون گل لاله دارد.لاله رخسار
لاله چهر، کسی که صورتش زیبا چون گل لاله است.لاله رو
لاله چهر، آن که صورتی زیبا به مثال گل لاله دارد.لاله زار
زمینی که در آن لاله فراوان روییده است.ناماصیلفارسیلاله گون
از نام های برگزیدهلاله وش
مانند لالهلامیا
نام شهری است از تسالی این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک» که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (۳۲۳) درگرفت داده است امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیالاون
نام جایی در شاهنامهلاوین
(اَعلام) نام یکی از مناطق مرزی غرب ایران.لایه
پوشش، نام زنی در رمان باغ بلورلؤلؤ
مرواریدلئا
به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد.لبخند
احساس شادی بر لبانلبینا
نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایرانلتکا
باغ، باغچهلطافت
(عربی) 1- لطیف بودن، نرمی؛ 2- طراوت و زیبایی؛ 3-(در قدیم) مهربانی، لطف...لطیف
(عربی) 1- نرم و خوشایند، ظریف و زیبا؛ 2- ملایم و خوش آهنگ؛ 3- (به مجاز...لطیفه
مؤنث لطیفلعبا
(عربی) (مؤنث اَلْعَب)، زیباترین.لعبت
زن زیبا روی و خوش اندام، عروسک، بازیچهلعل
معرب از فارسی، لال، نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاهلعیا
عربی لیا، نام زن حضرت یعقوبلقا
(عربی) 1- (در قدیم) دیدار، ملاقات، چهره، صورت؛ 2- (در تصوف) پیدا شدن ...لمیا
زن سیاه و گندمگونلمیس
زنی با پوست نازک و لطیفلنا
نصیب و بهرهلنیا
لوتوس
گل نیلوفر آبی یا سوسن شرقی، همچنین درخت صدر یا کنار، نماد مذهب در تمدنهای قدیمی آسیایی و نماد اهورا در زرد

دستمال سه گوشلَنا

(عربی) نصیب و بهره.لَیِنا

(عربی) (مؤنث الین) 1- نرم تر؛ 2- (به مجاز) مهربان تر، خوشخوتر.لَیانا

(لیان + ا (پسوند نسبت))، منسوب به لیان، ب لَیان.1- ، 2- و 3-لَیلیا

1- شب؛ 2- (در عربی) لیل؛ 3- [هزاورش LYLYA (در پهلوی) shap (شب)].لاچین

(ترکی) شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری.لادبن

بوته گل، گلبنلادن

معرب از یونانی، گل زینتی به رنگ زرد، قرمز، یا نارنجیلاریسا

نام شهری در کنار دجلهلاله

گلی به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگونلاله چهر

آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد.لاله دخت

مرکب از لاله (گلی) + دخت (دختر)لاله رخ

لاله چهر، آن که چهره و صورتی سرخ و زیبا چون گل لاله دارد.لاله رخسار

لاله چهر، کسی که صورتش زیبا چون گل لاله است.لاله رو

لاله چهر، آن که صورتی زیبا به مثال گل لاله دارد.لاله زار

زمینی که در آن لاله فراوان روییده است.ناماصیلفارسیلاله گون

از نام های برگزیدهلاله وش

مانند لالهلامیا

نام شهری است از تسالی این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک» که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (۳۲۳) درگرفت داده است امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیالاون

نام جایی در شاهنامهلاوین

(اَعلام) نام یکی از مناطق مرزی غرب ایران.لایه

پوشش، نام زنی در رمان باغ بلورلؤلؤ

مرواریدلئا

به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد.لبخند

احساس شادی بر لبانلبینا

نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایرانلتکا

باغ، باغچهلطافت

(عربی) 1- لطیف بودن، نرمی؛ 2- طراوت و زیبایی؛ 3-(در قدیم) مهربانی، لطف...لطیف

(عربی) 1- نرم و خوشایند، ظریف و زیبا؛ 2- ملایم و خوش آهنگ؛ 3- (به مجاز...لطیفه

مؤنث لطیفلعبا

(عربی) (مؤنث اَلْعَب)، زیباترین.لعبت

زن زیبا روی و خوش اندام، عروسک، بازیچهلعل

معرب از فارسی، لال، نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاهلعیا

عربی لیا، نام زن حضرت یعقوبلقا

(عربی) 1- (در قدیم) دیدار، ملاقات، چهره، صورت؛ 2- (در تصوف) پیدا شدن ...لمیا

زن سیاه و گندمگونلمیس

زنی با پوست نازک و لطیفلنا

نصیب و بهرهلنیا

لوتوس

گل نیلوفر آبی یا سوسن شرقی، همچنین درخت صدر یا کنار، نماد مذهب در تمدنهای قدیمی آسیایی و نماد اهورا در زرد