اسم های پسرونه ایرانی که با حرف ت شروع میشن
تَسو
واحد زمانتَنسِر
نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکانتَهماسب
از بزرگان ملک داراپادشاه ایرانتابش
نورافشانتاج الدین
(عربی) 1- تاجِ دین؛ 2- (به مجاز) مورد افتخار برای دین؛ 3- (اَعلام) نام...تارخ
ریشهتایماز
در دوران مغول آنکه خان به او امتیاز ویژه میداده است.تحسین
(عربی) ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمرد...تخشا
کوشندهتراب
(عربی) خاک.ترخان
نام یکی از پادشاخان ساسله خوارزمشاهیانترسا
تقی
تقی ،در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست (1) در قرآن...تکاپو
جستجوتکش
پهلوان دلاورتکین
تکین، پهلوان، دلاورتگین
جاوید، همیشه زندهتمیم
(عربی) 1- تمام و کامل؛ 2- استوار، سخت؛ (اَعلام) نام چند تن از صحابه و ...توانا
نیرومند، زورمندتوحید
یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاصتور
نام پسر شاه فریدونتورال
اسب سرکشتورج
دلیر و پهلوانتوس
نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایرانتوسن
چرم دباغی شده؛ تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد).توفان
توفیق
(عربی) 1- امکان دستیابی به مقصود، موفقیت، کامیابی؛ 2- یاری و تأیید، تأ...توکل
(عربی) 1- یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او؛ 2- (در تصوف) وا...توما
ریشه ارمنی ، تلفظتوماج
آهن، فولاد؛ نام مؤسس سلسهی تیموریان یا گورکانیان، مشهور به امیر تیمور گورکانیتهمتن
1تهمورث
(در اوستایی، taxmo urupa) (= طهمورث) 1- به معنی قوی جثه و نیرومند؛ 2- ...تهمورس
دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادیتیران
تیرداد
بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیانتیس
نام درختی استتیگران
نام یکی از سرداران خشایار شاهتیمور
نام یکی از طوایف ترکتیمورتاش
مأمور تشریفات در دربار؛ نقیب لشکر و قافله.

واحد زمانتَنسِر

نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکانتَهماسب

از بزرگان ملک داراپادشاه ایرانتابش

نورافشانتاج الدین

(عربی) 1- تاجِ دین؛ 2- (به مجاز) مورد افتخار برای دین؛ 3- (اَعلام) نام...تارخ

ریشهتایماز

در دوران مغول آنکه خان به او امتیاز ویژه میداده است.تحسین

(عربی) ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمرد...تخشا

کوشندهتراب

(عربی) خاک.ترخان

نام یکی از پادشاخان ساسله خوارزمشاهیانترسا

تقی

تقی ،در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست (1) در قرآن...تکاپو

جستجوتکش

پهلوان دلاورتکین

تکین، پهلوان، دلاورتگین

جاوید، همیشه زندهتمیم

(عربی) 1- تمام و کامل؛ 2- استوار، سخت؛ (اَعلام) نام چند تن از صحابه و ...توانا

نیرومند، زورمندتوحید

یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاصتور

نام پسر شاه فریدونتورال

اسب سرکشتورج

دلیر و پهلوانتوس

نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایرانتوسن

چرم دباغی شده؛ تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد).توفان

توفیق

(عربی) 1- امکان دستیابی به مقصود، موفقیت، کامیابی؛ 2- یاری و تأیید، تأ...توکل

(عربی) 1- یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او؛ 2- (در تصوف) وا...توما

ریشه ارمنی ، تلفظتوماج

آهن، فولاد؛ نام مؤسس سلسهی تیموریان یا گورکانیان، مشهور به امیر تیمور گورکانیتهمتن

1تهمورث

(در اوستایی، taxmo urupa) (= طهمورث) 1- به معنی قوی جثه و نیرومند؛ 2- ...تهمورس

دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادیتیران

تیرداد

بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیانتیس

نام درختی استتیگران

نام یکی از سرداران خشایار شاهتیمور

نام یکی از طوایف ترکتیمورتاش

مأمور تشریفات در دربار؛ نقیب لشکر و قافله.