اسم های پسرونه ایرانی که با حرف ه شروع میشن
هَیثَم
(عربی) 1- جوجهی عقاب؛ 2- جوجهی کرکس؛ 3- (اعلام) 1) هَیثَم بن اَسوَد، ا...هُزوارش
شرح و تفسیرهابیل
معرب از عبری، نفس یا بخار، نام پسر آدم (ع)هاتف
(عربی) 1- ندا دهندهای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فر...هادان
معرب از عبری، نام پدر ساوه همسر ابراهیم (ع)هادی
پیر، دلیل، راهبر، راهنما، رهبر، مرشد، معلم، رساناهارپارک
نام وزیر استیاک آخرین پادشاه مادهارون
(عبری ؟) 1- (در قدیم) قاصد و پیک شاه که زنگولهای بر کمر میبست تا راه ...هاشم
(عربی) 1- (در قدیم) شکننده، خرد کننده؛ 2- (اَعلام) 1) نام ابن عبد مناف...هاکان
ریشه ترکی –عربی ، معنیهامان
یکی از درباریان خشایار شاههامرز
نام سپهسالار خسروپرویز ساسانیهامون
از نام های ایرانیهامی
سرگشته و حیرانهامین
تابستان در اوستاهانی
(عربی) 1- مسرور؛ 2- میسر؛ 3- (اَعلام) 1) نام چند تن از مشاهیر عرب؛ 2) ...هاون
گاه بامدادیهاونی
ایزد نگهبان بامدادهجیر
(= هژیر) 1- (در قدیم) خوب، پسندیده؛ 2- (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر...هخامنش
دوست منش. نام سردودمان هخامنشیانهدایت
(عربی) 1- راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد؛ 2- (در تصوف) راهنمایی از ...هدایت الله
(عربی) راهنمایی شده از سوی خدا، ارشاد شدهی خداوند.هردار
نام هشتمین نیای اشوزرتشتهرمان
نام یکی از پادشاهان یونانیهرمز
نام سومین پادشاه ساسانیهرمزد
(= هرمز)، ( هرمز.هرمزدیار
یار خداهرمس
از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایاهژار
(کردی) 1- بینوا، فقیر، تنگدست؛ 2- (اعلام) عبدالرحمان ابن حاج ملامحمد ش...هژبر
شیر ، دلاورهژیر
خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرزهستیار
احساس کننده، ادیبهشام
(عربی) 1- جُود و بخشش؛ 2- جوانمرد.همام
دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجانهمایون
فرخ، شادانهمت
(عربی) 1- اراده، انگیزه، و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف؛ 2- بلند طبعی،...همت الله
(عربی) اراده و خواست خدا.همگون
همرنگ، همانندهنگام
زمان، گاههوبَر
دربردارنده نیکی

(عربی) 1- جوجهی عقاب؛ 2- جوجهی کرکس؛ 3- (اعلام) 1) هَیثَم بن اَسوَد، ا...هُزوارش

شرح و تفسیرهابیل

معرب از عبری، نفس یا بخار، نام پسر آدم (ع)هاتف

(عربی) 1- ندا دهندهای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فر...هادان

معرب از عبری، نام پدر ساوه همسر ابراهیم (ع)هادی

پیر، دلیل، راهبر، راهنما، رهبر، مرشد، معلم، رساناهارپارک

نام وزیر استیاک آخرین پادشاه مادهارون

(عبری ؟) 1- (در قدیم) قاصد و پیک شاه که زنگولهای بر کمر میبست تا راه ...هاشم

(عربی) 1- (در قدیم) شکننده، خرد کننده؛ 2- (اَعلام) 1) نام ابن عبد مناف...هاکان

ریشه ترکی –عربی ، معنیهامان

یکی از درباریان خشایار شاههامرز

نام سپهسالار خسروپرویز ساسانیهامون

از نام های ایرانیهامی

سرگشته و حیرانهامین

تابستان در اوستاهانی

(عربی) 1- مسرور؛ 2- میسر؛ 3- (اَعلام) 1) نام چند تن از مشاهیر عرب؛ 2) ...هاون

گاه بامدادیهاونی

ایزد نگهبان بامدادهجیر

(= هژیر) 1- (در قدیم) خوب، پسندیده؛ 2- (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر...هخامنش

دوست منش. نام سردودمان هخامنشیانهدایت

(عربی) 1- راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد؛ 2- (در تصوف) راهنمایی از ...هدایت الله

(عربی) راهنمایی شده از سوی خدا، ارشاد شدهی خداوند.هردار

نام هشتمین نیای اشوزرتشتهرمان

نام یکی از پادشاهان یونانیهرمز

نام سومین پادشاه ساسانیهرمزد

(= هرمز)، ( هرمز.هرمزدیار

یار خداهرمس

از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایاهژار

(کردی) 1- بینوا، فقیر، تنگدست؛ 2- (اعلام) عبدالرحمان ابن حاج ملامحمد ش...هژبر

شیر ، دلاورهژیر

خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرزهستیار

احساس کننده، ادیبهشام

(عربی) 1- جُود و بخشش؛ 2- جوانمرد.همام

دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجانهمایون

فرخ، شادانهمت

(عربی) 1- اراده، انگیزه، و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف؛ 2- بلند طبعی،...همت الله

(عربی) اراده و خواست خدا.همگون

همرنگ، همانندهنگام

زمان، گاههوبَر

دربردارنده نیکی